بالای نیزه
چشمم از داغ تو ای گل پر شبنم شده است
لحظه هایم همگی رنگ محرّم شده است
مرهمی نیست که بر داغ عظیمت بنهم
اشک، تنها به دل سوخته مرهم شده است
حق بده پشتم اگر خم شده از غصه حسین
قامت نیزه هم از ماتم تو خم شده است
چند روزی است که از حال لبت بی خبرم
چه شده موی تو آشفته و درهم شده است
لب و دندان و سر و صورت تو خونین است
چشم هایت چقدر چشمه ی زمزم شده است
پیش از این لهجه ی زهرائی ات اینگونه نبود
چند دندان تو ای قاری من کم شده است
سید محمد جوادی